بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

به نام خداوند بخشنده مهربان

 

وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ

1.با هر نوع سرزنش دیگران (چه در پنهان و چه در آشکار) نفرینی از جانب خداوند دچار سرزنش کننده می شود و این به این معناست که خرد کردن دیگران شدیداً مورد توبیخ و عدم رضایت خداوند قرار می گیرد.

2.هر همزولمز کننده ای مورد توبیخ خداوند قرار می گیرد.

3.همز و لمز گناهانی اجتماعی هستند و اساس و پایه ی بسیاری از گناهان هستند.

4.انسان می تواند این گناه را در مورد خود نیز مرتکب شود و در این نوع از این گناه ، باز هم انسان مورد توبیخ خداوند قرار می گیرد.

5.نکته :

لمز: عیبجویی فردی در روی خود فرد (گناهان:خرد کردن فرد)

همز: در واقع همان لمز است فقط با این تفاوت که در پشت سر فرد گفته می شود(گناهان:خرد کردن فرد-غیبت)

الَّذِی جَمَعَ مَالا وَعَدَّدَهُ

 

1.خداوند همز و لمز کننده را کسی می داند که مالش را جمع می کند و می شمارد ، و برای مال سببی برای جاودانگی قائل می شود.

2.هر کس مال را جمع کند و ... همز و لمز کننده می شود. زیرا ارزش خودش و خدا را پایین تر از یک جسم بی ارزش می آورد.

3.هیچگاه توبیخ های انبیا، اولیا، و مومنین و امر به معروف و نهی از منکر  آنها ، طعنه و سرزنش نیست ؛ زیرا همز و لمز حاصل جمع مال و خودخواهی است و حاکی از نقص در دیدگاه توحیدی فرد است.

4.دارایی های شخصی انسان هیچگاه او را از دیگران بی نیاز نمی کند.

یَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ

 

1.(و او فکر می کند که مالش به او قدرت جاودانگی می دهد).

2.در اینجا فرد به جای امید به خدا، امید به مادیات دنیوی دارد و به این صورت پشت سر هم به مالش اضافه می کند.

3. و فرد بخاطر چسبیدنش به زمین و زندگی مادی زمینی ، و فرو رفتنش در آرزو های دور و دراز هیچگاه به داشته هایش راضی نشده و در تمام عمرش حرص می خورد.

کَلا لَیُنْبَذَنَّ فِی الْحُطَمَةِ

 

1.و باطن فرد به صورتی خالی می شود که خداوند او را به شکل نُبَذ درون حُطَم می اندازد.

2.در این آیه حرف لام معنی سوگند را می دهد.

3.نُبَذ : وقتی شما به چیزی کاملا بی نیاز هستید و می خواهید او را درون سطل زباله بندازید، به این گونه که چیزی را به جایی می اندازید نُبَذ گفته می شود.

4.حُطَم : حُطَم در آیات بعدی گفته می شود.

وَمَا أَدْرَاکَ مَا الْحُطَمَةُ

 

1.و تو نمی دانی حُطَمه چیست.

2.لحنی که این جمله دارد ترسی را به جان آدمی می اندازد.

3.وقتی چیزی از حالت اصلی خود خارج می شود (چه مادی و چه معنوی) را حُطَم می گویند.

نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ

 

1.آتش خداست که شعله ور است.

2.و حُطَمه مخصوص همز و لمز کنندگان است.

الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَى الأفْئِدَةِ

 

1.کلمه ی اطلاع-طلوع به هر چیز به معنای اشراف بر آن چیز می باشد.

2.کلمه ی افئده به معنای جمع کلمه ی فواد است که معنای فواد قلب است.

3.و این آتش می تواند از درون قلب انسان به بیرون بزند و از درون قلب را نابود کند.

4.منظور قرآن کریم از قلب آن قلب ظاهری انسان نیست بلکه نفسانیت انسان است.

5.این آتش هم در دنیا و هم در آخرت می تواند بر انسان چیره شود.

إِنَّهَا عَلَیْهِمْ مُؤْصَدَةٌ

 

1.همز و لمز کنندگان به هیچ وجه از حُطَمه نجات نمی یابند.

2.و چون انسان دارای مراتب مختلفی است عذاب همز و لمز (حُطَمه) در همه ی مراتب بر او تاثیر گذار است.

3.و این آتش قلب فرد همز و لمز را در بر می گیرد و فرد را بیچاره می کند.

4. و این یعنی ما با یک همز و یا  یک لمز کوچک در حُطَمه گرفتار می شویم و از بیچارگی های بسیاری رنج می بریم.

فِی عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ

 

1.کلمه ی عمد به معنای عمود (ستون) است.

2.و کلمه ی ممده به معنای کشیدن است.

3.و در ستون های کشیده این آتش درون قلب را می سوزاند و از بین می برد.

صدق الله العلی العظیم

محمد حسن آرم